طنزستان


                                                                   شعری از کلپوره اهل رفسنجان

ز من پرسید طفلم سینما چیست
چرا در شهر ما یک سینما نیست

چرا در شهر بهر دوایی
پدر جانم نباشد سینمایی

پدر جان سینما را دزد برده
و یا لولو نشسته اونو خورده

ندانستم چه گویم در جوابش
چه گویم در جواب التهابش

به او گفتم پدر جان بی خیالش
مشو پا پیچ و گیر و بند و بارش

زمان ما که بوده سینمایی
ز بهرش داشتیم هول و ولایی

نمی دانی چه بود، فیلمهایش
بگویم من پیام انتهایش

که هر فیلمی به پرده دیده ام من
همیشه بوده دعوا بر سر زن

زنی اکبیر و خوارو وزوزی مو
که دعوا مینمودند بر سر او

و مردان یقمه را وا می نمودند
و تا ناف و کمر خود می گشودند

فکل را می زدند با شونه یه ور
کلاه دوره ای ور کله سر

یکی لات و سه چارتا نوچه هایش
که می جورونده اند دمی برایش

صدای نعره ها مانند عر عر
و جفتک می پروندندمثل یک خر

و ما هم از برای ضربه هاشان
مرتب می زدیم کف از براشان 

و گاهی با صدای سوت ونعره
که می شد از کناری پاره زهر

و گاهی می شد یم یک هفته غمگین
اگر یک مشت می خورد بیک و فردین

نمی دانم تو دیدی بازیش را
زبان رشتی و طنازیش را

که می گفتند قربانت برم من
به قربان ننه جانت برم من

اگر کراته بوده فیلم و تصویر
غلو هم می شده آن لحظه جو گیر

و هر کس را که می آید سر راش
لغت می زد چنان ور این ور پاش

که می شد استخون پا برابر
که می رفت مستقیم ور پیش خاور

و حالا ور تو از سالون تاریک
بگم از صندلی و راه باریک

اگر که صندلیت بوده دنبال
میون سالونش کورمال کورمال

بری تا جای خود پیدا نمایی
زمانی چشم خود را وا نمایی

ببینی در کنارت مرد افغان
و او ناسی نهاده زیر دندان

عزیز دردونه کفشش را کنده
و سالون پر ز بوی پای گنده

در آن سالون نشستی ور کنج هم
و تازه میدهد ور شانه ات لم

قرمدنگ تخمه ای هم می شکاند
چنان هم پوستهاش را می پراند

بگویم در دم گوش تو ای دوست
لباسم می شود پر از تف و پوست

بذار یک خاطره ور تو بگویم
یکی دیدم نشسته روبه رویم

گمون دارم که طفلک ور دوایی
ندیده بود به عمرش سینمایی

دو کفشش کنده و با ترس بسیار
ز در رفت و رفت آن سوی دیوار

واین هم خاطره ای از قدیما
که بوده سینمایی دوره ما

و حالا هم که درش را تخته کردند
دگر بابای پیرش بخته کردند

در این عرصه که باشد عر صه ای نو
نمی بینی سینما و سینمارو

در آخر معذرت خواهم ز بابک
هنر مند عزیزو شهره و تک

ولی بابک کجا بودی تو اینجا
چه کار تو به کار خانه ما

در این شهری که در آن سینما نیست
چه می دانیم هنرپیشه دگر کیست

برو جایی که دارد سینمایی
در آنجا کار تو دارد بهایی