نشریه چهره ها


] اولین شماره نشریه چهره های ماندگار [

افتخاری برای مردم کرمان,هنرمندی گرانقدر,جانباز جنگ تحمیلی, بازیگر و کارگردان سینمای ایران همه ی اینها در یک نفر خلاصه می شود، رضا ایرانمنش یک
روز پای تلفن و الهام خدا بنده لو که می نوشت......
1- اين شما و اين هم خوانندگان ما هر چه مي خواهد دل تنگتان ........
سلام به همه رفسنجاني هاي عزيز به همه اون كوچه هايي كه بوي كاه گل مي داد و وقتي بارون مي اومد بوي كاه گل همه جا رو فرا مي گرفت و سلام به همه سقا خونه هاي كوچه پس كوچه هاي شهر و.......
دلم براي همشون تنگ شده. براي اون لايه يخي كه در زمستان روي حوض حيات خانه مي بست، دلم براي صميميت مردم خوب رفسنجان براي مهمان نوازي هاشون و البته خيابان اميركبير كه برايم خاطره هاي شيرين به همراه دارد. متأسفانه در اين چند سال اخير كمتر توانستم به آنجا سربزنم و چند روزي را بمانم. ولي خيلي دوست دارم كه بيام و ديداري از همشهريها و فاميل و دوستان داشته باشم.

2- كمي بيشتر از زندگي خودتون براي ما بگيد؟
پدرم اهل كرمان بودند و مادرم اهل رفسنجان، سبب آشنايي پدر و مادرم اين بود كه پدرم در ساليان قبل از انقلاب چند سالي را بخش دار رفسنجان بوده و خدمات زيادي را در زمان خودش به مردم آنجا انجام داده و اين باعث افتخار من است كه در زمان طاغوت هدف ايشان خدمت به مردم بوده است. و گاه گاهي به آنجا مي آمديم كارهايشان را به ما نشان مي دادند. مثل اقدامات لازم براي راحتي مردم شامل حفاري آب روستاهاي اطراف و لوله كشي آب و.....
من متولد كرمان هستم و 6روزه بودم كه به رفسنجان آمدم. 6ماه بعد از تولدم به تهران آمديم و تا 6سالگي تهران بودم و بعد از آن به دليل كار پدرم به جيرفت رفتيم تا زماني كه در سال 68 دانشگاه قبول شدم و براي هميشه به تهران آمدم اما در اين مدت هميشه تابستانها 2ماه در رفسنجان بوديم و 1ماه در كرمان.
حاصل ازدواجم 2فرزند بوده 1 پسر و 1 دختر است، پسرم علي نام دارد كه دليل انتخاب اين اسم براي ايشون اين بود كه پسرخاله ام شهيد علي طالبي كه از شهداي معروف رفسنجان هستند و من رابطه اي تنگاتنگ با ايشان داشتم زماني كه به شهادت رسيدند من صاحب فرزندي شدم كه گذشته از نام علي كه بسيار مقدس و دوست داشتني هست. من نام پسرخاله شهيدم را براي پسرم انتخاب كردم. علي در جيرفت متولد شد.2 سال و نيم داشت كه دانشگاه قبول شدم و به تهران آمدم. علي الان دانشجوي رشته معماري است و جالب اينكه بعد از گذشت سالها هنوز همان لهجه شيرين كرماني را حفظ كرده است. و دخترم غزل متولد75 كلاس دوم راهنمايي هست. فرزندانم به شهرهاي كرمان، رفسنجان، جيرفت و بم بسيار علاقه مندند و از بافت اين شهرها بسيار خوششان مي آيد. هرچند كه تو آپارتمان بزرگ شدند ولي اصلاً بچه هاي آپارتماني نيستند و آنها هم مثل خودم دلشون براي اون كوچه هاي كاه گلي تنگ شده.

3- اصولاً شما از بيماري تون كمتر مي گيد اگه ميشه براي براي ما بگيد كه چطور اين اتفاق افتاد؟
خوب براي اينكه نه عهد خودم را بشكنم و نه دل شما را عرض كنم كه هيچ ادعايي ندارم.و اين حضورم را هم مديون شهيد علي طالبي و سعيد جندقي2پسرخاله هام و شهيد مهدي هنري هستم و درآن سن كمي كه داشتم به من آموختند كه دفاع از ملت ايران وظيفه هر ايراني است و من در آن سن و سال احساس كردم كه اين ملت به من احتياج داره و بايد ازش دفاع كنم و چون من خودم راجدا از آنها ندانستم و سعي كردم كوچكترين قدم را بردارم. در كارنامه دفاع مقدس4 سال جبهه را دارم و 3بار توي 2 تا از عمليات هاي مختلف شيميايي شدم و چيزي حدود چهار تا تركش و گلوله به بدنم خورده است.

4- ای کاش اینقدر فاصله بین ما هنرمندان نبود......
شما می فرمائید که فاصله بین ما هنرمندان هست. در صورتی که اگر واقعآً فضا وجود داشته باشد دوست دارم با هنرمندان رفسنجان در هر زمینه ای کار کنم و اگر موقعیتی پیش بیاید با جان و دل می پذیرم. ای کاش اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیاری از هزینه های پارچه نویسی و غیره را که در سال انجام می دهد را صرف یکی از فیلمسازها می کرد که بتواند فیلمی بسازد و از همان جوانها استفاده کند و یا اگر کلاس بازیگری هست بیایم و تدریس کنیم. البته در همین جا باید از آقای نوری هم تقدیر کرد که به فکر شهرشان بود. و جایی را مد نظر قرار داده اند برای همشهریهایشون انشاء ا..... که موفق خواهند بود و من هم به عنوان یک خدمتگزار اگر بتوانم و بضاعت سوادم اجازه دهد در خدمت شما عزیزان هستم.

5 – شما کارهای هنری شهرستان را در مقایسه با تهران یا استان های دیگر چگونه می بینید؟
معمولاً بچه های استان کرمان اول به دلیل اینکه بچه های کویر پرستاره هستند. خونی گرم و مغزی سرشار از اطلاعات و قلبی پر از احساسات و عواطف مثبت دارند و بدون هیچ دوز و کلکی پاک و صادق هستند و در امور هنری بچه های انعطاف پذیری هستند. و این انعطاف پذیری در مقوله هنر یکی از تمایزات هنرمندان است. بنابراین شما وقتی به بازی کودکان نگاه کنید می بینید که چقدر نقش عوض می کنند و خودشان را در چه نقشهایی فرض می کنند و این به خاطر روح لطیف و استعداد کم نظیر آنهاست. بنابراین مخصوصاً بچه های رفسنجان را بچه های بسیار مستعد و خلاقی می دانم و تمایزی در آنها می بینیم که در کمتر استانی می توان پیدا کرد. اما اشکالی که در استان کرمان هست که در جاهای دیگر من کمتر دیدم این است که غریب نواز و خودی کش هستند که امیدوارم این مسأله بعد از سالیان سال که من در آنجا نبودم رفع شده باشد. اما اتحادی بین بچه های فارس، خوزستان و حتی آذربایجان غربی هست که وصف ناپذیر است. و این باعث پیشرفت آنها شده و من به عنوان یک برادر کوچکتر توصیه می کنم که دست به دست هم بدهیم در واقع بغض را کنار بگذاریم و حب را بیشتر کنیم و صمیمیت و صداقت و این انرژی را به همدیگر انتقال دهیم که باعث پیشرفت بیش از پیشمان خواهد شد.
بنابراین به بچه ها توصیه می کنم که در راه رو سخت نبینند و در حقیقت استعداد و لیاقتشان خیلی بیشتر از جاهای دیگر است. حتی اگر ناسیونالیستی هم حسابش کنید اینو می گم که نسبت به جاهای دیگر خیلی مستعد تر هستن فقط کمی اتحاد بیشتر داشته باشند و البته مسئولین هم بیشتر بها بدهند و هنرمندان را دور هم جمع کنند و راه را برای آنها باز کنند و اگر چنین شود من مطمئنم که از بین این عزیزان کمتر کسی هست که به رتبه های بالاتر دست پیدا نکند و مطمئناً همین طور خواهد بود.

6- چرا اصولاً از کرمان در سینمای ایران کمتر می بینیم علت چیست؟(با توجه به اینکه فقط 14نفر تحصیل کرده د رکل استان کرمان وجود دارد.)
مقصرین اصلی مسئولین هنری استان هستند. چرا که آنها واقعاً به این فکر نمی کنند که هنر و هنرمند جایگاه خاصی دارد. و هنرمند قبلی رئوف و دلی شکننده و ظریف دارد هنرمندان در استان کرمان می خواهند به گونه ای خود را نشان دهند و برای این کار فکر می کنندبا پیشی گرفتن منفی از یک گروه دیگر احتمال موفقیت بیشتر است. در حالی که عکس این قضیه هست برگردید به سالها قبل ببینید چند نفر از ستاره های سالها پیش هنوز هم حضور دارند در حالی که بسیاری از کسانی که دیگر کار نمی کنند ولی همچنان در عرصه هنری محبوب و ماندگار هستند. لذا این به خاطر این است که بغض و حسادت را از یاد بردند ولی شاگردی را از یاد نبردند. همانطور که این قضیه برای یکی از دوستانم اتفاق افتاد و من خودم باعث ترقی او شدم و او بعد از مدتی حتی جواب سلام ما رو هم نمی داد و هر جا که می نشست ما رو هم تخریب میکرد. البته خدا رو شکر من اصلاً آدم کینه ای نیستم. و همین آدم بعد از گذشت 4و5سال بودن در عرصه هنر تمام شد. و من به او گفتم متوجه شدی که همیشه اینجوری نمی مونه اما اگر با یک نیت خیر و مثبت به آن نگاه کرده بودی هنوز هم حضور داشتی. بنابراین نباید اینها را فراموش کنیم و توصیه می کنم به هنرمندان عزیز که هوای همدیگر را داشته باشند و مطمئناً با پشت کار بیشتر، آدم های بسیار موفقی خواهند بود وطولی نمی کشه که از بین آنها آدم های بزرگی را در عرصه هنری می بینم.

7- از طرحی که در ذهنتان است و تاکنون به دلیل عدم حمایت مالی آن را عملی نکردید بیشتر بگید؟
ببینید بازیگری، کارگردانی و.... خواهان زیادی دارد. با این طرحم همه این آدم ها به آرزوشون می رسن یعنی همه آنهایی که استعداد دارند و از راه صحیح وارد می شوند وقتی که این استعداد مشخص شود و آدم ها تو چین شدند مثلاً از بین 100نفر 80نفر استعداد دارند ولی 20نفر به درد این کار نمی خورند بلکه به درد رشته های دیگر ریاضی، تجربی، پزشکی و غیره می خورند. دوست دارم آموزشگاهی را تأسیس کنم و وعده های بیهوده به هنرجویان ندهم. به آنها هم آموزش دهم و هم کار دهم.

8- نظر شما راجع به آموزشگاه چهره های ماندگار در رفسنجان چیست؟
به هر حال آقای نوری تجربه ای را پشت سرگذاشتن و مطمئناً خودشون درد کشیده این وادی هستن در واقع از تهران پا شده و به رفسنجان آمده که همچنین کار خیری را انجام بده و دلش برای بچه های همشهریش می سوزد و دوست دارد که خدمتی برای آنها انجام دهد. و مطمئناً با انتخاب و تفکر درست این محبت به ثمر خواهد رسید و در این قضیه موفق خواهند شد. راجع به آموزشگاه نظر خیلی خوب و مساعدی دارم. و نسبت به چهره های ماندگار آقای نوری حرکت منسجم و خوبی خواهد بود.

9- آیا شما به زادگاه تان برمی گردید یا نه؟
اگر شرایط کاری باشه حتماً بر می گردم. همه آرزویشان هست که تهران شلوغ و پردود و ترافیک را رها کنند که بهترین اوقاتشان را در ترافیک نگذرانند. استان ما غریب نواز هستن و این باعث شده که من هنوز در تهران متمرکز باشم. در شهرهای دیگر از من دعوت های بسیاری شده که شرایط خوبی هم داشته اما من دلم نیومده که برم چون این را یک جور خیانت می دانم. که قبل از اینکه به شهر خودم بروم به جاهای دیگر بروم. بنابراین تا به حال مجبورم که در تهران بمانم تا ببینم که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد.

10- پس چی شد وارد این عرصه شدید؟
از همان بچگی کار تئاتر انجام می دادم قبل از اینکه وارد دبستان بشم برای بچه ها توی کوچه بازی می کردم. چون در آن زمان تلویزیون نبود و دائی من فقط تلویزیون داشت من به آنجا می رفتم و تماشا می کردم و فردای آن روز برنامه هایی را که دیده بودم برای بچه های کوچه تعریف می کردم و بازی می کردم. از همان زمان به بازیگری علاقه زیادی داشتم بعد در مدرسه سال دوم دبستان بود که من شروع کردم به بداهه سازی و اجرا می کردم البته به صورت پانتومیم بعدها وقتی بزرگ شدم شروع کردم به نوشتن و کارگردانی کردن و بازی کردن، دردوران راهنمایی جدی تر کار می کردم که در سالن شهر جیرفت تئاتر اجرا کردم تا زمانی که جنگ رفتم بعد از اتمام جنگ مدتی را خدمت سربازی رفتم و در همان دوران سربازی برای تلویزیون استان کرمان می نوشتم و کارگردانی هم می کردم مخصوصاً کارهایی با آقای صدفی در دوران خدمت انجام دادم شخصیت کل ماشاءا..... بود که اینقدر این کار خوب انجام شده بود که ما سراسر استان کرمان آن را اجرا کردیم. در همان زمان آقای مهرجویی که فیلم «شیرک» را در جیرفت می ساخت از من خواست که در فیلمش بازی کنم. اما من دوست نداشتم اولاً از نقش کوتاه شروع کنم بعد هم بدون تجربه آکادمیک وارد این عرصه شدم همین باعث شده که از طریق دانشگاه ادامه بدم این بود نه خلبان شدم نه ملبان خودمونو انداختیم توی قضیه هنر و الانم دلمون پرخون و .......(بعد می خندد)

11- در پایان هر چه که دوست دارید برای ما بگید؟
از آقای نوری تشکر می کنم به خاطر نظر لطفی که به من داشتند. و دست یکایک هنرمندان رفسنجانی را غرق بوسه می کنم و بهشون افتخار می کنم و امیدوارم موقعیتی پیش بیاد که بهشون خدمت کنم و ازشون یاد بگیرم و آنچه را که خودم یاد گرفتم بهشون منتقل کنم. آرزوی سلامتی برای مسئولین شهر رفسنجان دارم و در کنار سلامتی، تعهد نسبت به هنرمندان رفسنجانی را از یاد نبرند و دستشون را بگیرند و به مددشان بیایند چون که چشم و امید بچه های هنرمند رفسنجان اول به خدا و بعد هم به مسئولین هنری است و انتظار حمایت دارند.

*********************************************
روزی روزگاری
کسانیکه حتی در رفسنجان زندگی نکرده اند خاطره ای از آقای
هاشمیان امام جمعه رفسنجان و یکی از نزدیکترین آشنایان آقای هاشمی
رفسنجانی شنیده اند شوخ طبعی ایشان درایران شهره خاص و عام است،
علی هاشمیان فرزند خلف همین بزرگ مرداست.
علی هاشمیان اینک در شورای شهر رفسنجان به خدمت به همشهریان مشغول
است وروزی روزگاری دستی در هنر داشته و تئاتری بوده نمیدانید؟!
بخوانید...
1- شنیدم که شما قبلاً تئاتر کار می کردید و از تئاتری ها هستید. از
کارهاتون بگید؟
من برای اولین بار در سال 68 با تئاتر «هر کی نسیم را بدزدد، دزد است.»
برروی صحنه رفتم و آن کار در جشنواره استانی دوم شد که در همان جشنواره
کاری اول شد
که کارگردان کار از داوران جشنواره بود. در اصل اول شدن حق ما بود. نقش
من دراین تئاتر پسری بود که در قهوه خانه کار می کرد و پدر و مادرش
مشخص نبودند.هیچکس او را تحویل نمی گرفت تا زمانی که فهمیدند به او ارثی
رسیده و .... خلاصه منظور آن تئاتر این بود که نباید قشر ضعیف جامعه دست کم گرفته شوند. چرا روزی همانها آدم
های بزرگی می شوند. یادم هست که در همان جشنواره برای بازی در سینما انتخاب گشتم اما متأسفانه
با مخالفت پدرم رو به رو شدم.

4- نظر شما راجع به هنر تئاتر؟
در واقع تئاتر زبان گویایی از واقعیت جامعه دیروز، امروز و فردا می
تواند باشد و خیلی بهتر از سایر رسانه ها این واقعیت را با مردم در میان می
گذارد. البته که بتوانند با همفکری مطلبی را بیان کنند و این تئاتری است
که تأثیر گذار است.
مثلاً واقعه عظیم و بزرگ تاریخی را مردم هر چه بیشتر می بینند بهتر درک می
کنند و به واقعیات و سختی ها و مصیبتهای واقعه پی می برند و جذابیت و
هیجانش به مراتب بیشتر از این است که از سخنرانان بشنوند.

3-از دیدگاه شما جایگاه تئاتر در جامعه چیست؟
تئاتری که خوب کار شود و با دیدگاه جامعه سازگار باشد و با علم زمان پیش
برود می تواند باعث توسعه فرهنگ جامعه شود و جایگاه تئاتر در فرهنگ
جایگاه مشخص و قابل توجهی است و در واقع یکی از ابزارهای مهم توسعه
فرهنگ بحث تئاتر و گسترش آن است. و حتی مردم هم این جایگاه را به خوبی می
فهمند. و از تئاترهای خوب استقبال می کنندو تأثیر هم می پذیرند.

4- شما نظرتون راجع به تئاتر گل و قداره چیست؟
با اینکه تئاترهای زیادی می بینم و تقربیاً کم می شود که در ذهنم بماند
تئاتر گل و قداره را به خوبی به یاد می آورم. تئاتر بسیار جالبی بود. این
تئاتر از لحاظ محتوا به روحیه جوانمردی پرداخته بود که الان در جامعه کمرنگ
شده است و به درستی به این مسأله پرداخته شده بود و هر کس که این تئاتر
را می دید تحت تأثیر قرار می گرفت.خودم بسیار تحت تأثیر دیالوگها و
میزانسنها و بازی ها قرار گرفتم. بازیگرها به درستی انتخاب شده بودند و
دقیقاً هر کس در جای خودش قرار گرفته بود. در واقع این کار ذوق و سلیقه
کارگردان و نویسنده توأم با هم بوده در این کار ما رسم جوانمردی های قدیم
را به خوبی دیدیم که در جامعه امروزی در حال کمرنگ شدن است و باید بیشتر
به آن پرداخت. در این کار از 3 نسل بازیگر به درستی استفاده شده بود. من
داش آکل را خیلی دوست داشتم.
در واقع تئاتر مخاطبین خاص خود را دارد. و کسی آنرا می فهمد و لذت می برد
که بداند قدرتها و ضعفها را روی صحنه با حرکات و نحوه میزانسنها به ما
نشان داده میشد و یک تئاتر با همه حرکات و میزانسنها با آدم صحبت می کند
که در این کار کارگردان به خوبی آن را انجام داده بودند.

5- حالا که شما نمی توانید در این حرفه فعالیت کنید چگونه می خواهید دینتان
را به هنر تئاتر ادا کنید؟
یکی از کارهای مهمی که انجام می دهم این است که در گروه باز بینی تئاتر
هستم و همه سعیم این است که ذوق و سلیقه بچه ها سرکوب نشود حالا خیلی
جاها هم کارها ضعیف بود. ولی ما حمایت کردیم به شدت از کارها حمایت می
کنم که جلوی رشد و توسعه آنهاگرفته نشود، بلکه این ذوق و سلیقه ها تقویت
شوند. همانطور که برای اجرای گل و قداره از همه ظرفیتها استفاده کردم با
همه نیروها صحبت کردم که حتماً اجرا شود وشکر خدا هم شد. و خوشحالم که این
اتفاق افتاد چون واقعاً حیف بود.

6 – آیا وجود آموزشگاه تئاتر در شهرستان رفسنجان لازم است؟
بله حتماً باید باشد و ادامه پیدا کند چرا که شماها هستید که فرهنگ جامعه
را می سازید و اگر شما بتوانید راههایی که مردم را به سمت تأتر می کشاند
خوب بشناسانید و به کار گیرید حتماً موفق خواهید بود.

7- اگر شما بودجه ای داشته باشید ترجیح می دهید سالن سینما بسازید یا
سالن تئاتر؟
من حتماً ترجیح می دهد که سالن تئاتر داشته باشیم چون که سینما توانمندی
های کشوررا به ما نشان می دهد ولی تئاتر توانمندی های بچه های شهرمان را
به ما یاد آوری و نشان می دهد. البته این شهر آنقدر فقیر است که هر کس
در هر زمینه پیشنهاد بدهد قبول می کنیم.

8- اگر شما بلیط داشته باشید ترجیح می دهید بروید سینما یا تئاتر؟
اگر از محتوا خبر نداشته باشم حتماً تئاتر می بینم ولی اگر از محتوا خبر
داشته باشم هر کدام که بهتر باشد میروم.

9- درباره دانشگاه هنر بگید؟
در بحثها بوده است حالا چه قدر توفیق پیدا کرده نمی دانم!.... البته قرار
بود این مصوبه در سفر استانی رئیس جمهور گرفته شود و ما هم در آن جلسه
حضور داشتیم وامضا کردیم ولی الان در جریان نیستم.

10- به غیر از هنر تئاتر به چه هنرهایی علاقه مندید؟
هنر نقاشی که در حد سیاه قلم ادامه دادم و رتبه های شهرستانی و استانی
هم کسب کردم و موسیقی هم که در ملودیکا و ملودی آکاردئون در ارشاد
فعال بودم که مشکلاتی به وجود آمد و با مخالفت فامیل رو به رو شدم و بعد
هم به تهران رفتم و نشد که ادامه بدم.

11- آیا هیچ وقت دوست داشتید که بازیگر شوید؟
و من خیلی دوست داشتم که به دانشگاه هنر بروم که پدرم مخالفت کردند.روزی
یکی از بزرگان فامیل که من خیلی قبولشان داشتم با من صحبت کرد و حرفهای
ایشان خیلی روی من تأثیر گذاشت ایشان برای من استخاره ای کردند و من به
حوزه رفتم. من خیلی به هنر علاقه دارم ولی به حرف پدرم گوش دادم چون خیلی
برام مهم بود که به حرف ایشان عمل کنم و الان هم اگر شأءنم اجازه می داد
حتماً بازی می کردم در واقع چند بار پیشنهاد بازی در سینما به من شده
است اما ...... من خیلی به هنر مخصوصاً بازیگری علاقه مندم.
الهام خدابنده لو 10/3/88 ساعت 11:58 حوزه
****************************************
خبر های مارمولک
علیک سلام.......نمی دانم منو میشناسید.!!! نه دیگه،فکر نداره من مارمولکم یعنی بهم می گن مارمولک.کارم رو بعضی هامی گن کنجکاوی بعضی ها که بلا نسبت شما بی ادبن میگن فضولی ولی در هر دو حالش برد با منه چون خبرهایی رو برای شما در می اورم که شاخ در میارین.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نمی دانم الان کجا هستید و کی هستید و چه کاره اید؟!پشت کامپیوتر هستید یا چاق؟!در حال ور رفتن به لپ تاپ هستید یا بدهکار؟عصبانی هستید یا موبایل دارید؟!به زندگی اخم کردید یا مسئول کافی نت داره بر و بر شما رو نگاه می کنه که این (یعنی شما)بعد از هفت هشت ساعت پشت کامپیوتر نشستن می تونه پول منو بده.بگذریم هر کجا هستید بهتر باشید،فقط عروسیتون ما رو خبر کنید قول می دم خبری از اونجا درز نکنه. مرتب به من سر بزنید خبرهای داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ داغ دداغ ... براتون دارم.
********یه دونه ای...
نمی دونم شما بابک نوری رو می شناسید یا نه میگن بازیگر بوده میگن فیلم ساخته چه می دونم هر کسی یه چیزی می گه وقتی قرار شد این آقا که خونوادش رفسنجانی هستن برای تاسیس همین آموزشگاه چهره های ماندگار به رفسنجان بیاد می خواستم اطلاعاتم رو در موردش تکمیل کنم و افت بود برام از کسی بپرسم لپ تاپمو برداشتم اسمش رو به فارسی تو گوگل سرژ کردم.... واویلا صد صفحه و صد تا بابک نوری متفاوت یکی گوجه فرنگی عمده تو شمال تولید می کنه،یکی خواننده لوس آنجلس شده،یکی هم همین بابک نوری خودمون تو چهره های ماندگاره که تکیه کلامش به همه (یه دونه ای!!!)
و جالب تر آنکه محمد علی فردین هنرپیشه قدیمی سینمای ایران همون بازیگر فیلمهای گنج قارون و سلطان قلبها،خواهری داره که در سریال کیف انگلیسی نقش مادر لیلا حاتمی رو بازی می کرد ایشون که جمیله فردین یا نامی که در تیتراژ سریال اومده بود فاطمه نوری همسر حسین نوری کشتی گیر همدوره فردینه،فرزندی دارن که نامش هست بابک نوری ما دیگه به این بابک نوری خودمون نمی تونیم تکیه کلامشو پس بدیم که (یه دونه ای) باید بگم (صد دونه ای) نه؟!؟!؟!؟!..
************حسام نواب صفوی رفسنجانیه؟!؟!؟!!!
نمیدونم مجله خون هستین یا پولشو ندارین.جایی مفتی افتاده باشه بهش نگاهی می کنین اونم تازه عکساشو... ولی من از اونجایی که کنجکاوم مجله را می خورم. بدون حاشیه می رم سر اصل مطلب،رفته بودم دندانپزشکی 1 مجله مفتی اونجا بود به اسم کانون خانواده جالبترین صفحه ای که نظرم رو جلب کرد.در صفه ای بیوگرافی نواب صفوی رو زده که : متولد رفسنجان و.... تا بعد